بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین وعلی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
مثلی لا یبایع مثله
1-ماه محرم الحرام یکی از ماههای عجیب و غریب سال قمری است که عزاداران حسینی و صاحب دلان معارف والایی از ان صید می کنند.
در این ماه که خاندان اهل البیت پیامبر اکرم به مذبح و مقتل کربلا کشانده شد و سبط پیامبر با طرزفجیع ی به شهادت رسید می توان آن را ماه غم و اندوه نامید .لذا قبل از ورود به مباحث لازم می نماید که ابتدایا از ولادت و بیوگرافی شهید این ماه سخن رانده شود.
امام حسین (ع)که سید شباب اهل الجنه است در سوم شعبان سال چهارم هجری متولد شد هر چند که پنجم شعبان و آخر ماه ربیع الاول و سیزدهم رمضان نیزجزء ایام میلاد آن حضرت که مورد اختلاف است لیکن روز سوم شعبان گویا سندیت و قطعیت زیادی یافته ومورد تصویب تقویم جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
در مورد حوادثی که در هنگام ولادت امام حسین(ع) رخ داده است همگی حکایتگر شرافت و جلالت شخصیت آن بزرگوار است و نشانه ی قرب و کرامت امام حسین (ع) عند الله و نزد ملایکه مقرب الهی است .
منقول است که جبرییل به همراه گروه بیشماری از ملایکه ماموریت یافتند که از طرف خداوند تبریک و تهنیت و سلام خداوندرا به پیامبر ابلاغ کنند در بین راه جبرییل به جزیره ی رسیدند که جایگاه یکی از فرشتگانی بود به نام فطرس که به سبب کندی در اعمال خویش مطرود درگاه خداوند واقع شده بود ملک فطرس نیز با جبرییل و ملایکه دیگر وارد خانه پیامبر شدند و فطرس سرگذشت خویش را برای پیامبر باز گو نمودپیامبر فرمودند که ای فطرس پروبال خود را به مولود امام حسین (ع)بمالد تا خداوند از خطا و اشتباهت در گذرد و مورد پذیرش آستان الهی قرار گرفت و به درگاه الهی مجددا بار یافت .
2-ماه محرم الحرام را برای عارفان و سالکان ماه ویژه ی است جهت تصفیه و تهذیب جان و روان تا درجات و مراحل سلوک الی الله را سپری کند .یکی از این اعمال ویژه در ماه محرم کم خوری و کم نوشنی و کم خوابی و کم گویی است علی الخصوص در تاسوعا و عاشورا و شب یازدهم فقط نان خالی بخورد و در این روز عاشورا از خوردن و آشامیدن و دیدار با برادران دینی کم کند و تنها و تنها در خانه ی خود در خلوت خاصی به غم و اندوه بپردازد و از اعمال مبارک و مثمر دیگری در این ماه محرم قرائت زیارت عاشورا در دهه ی اول است که هر روز با قرائت زیارت عاشورا امام حسین (ع)را زیارت کند.
3-بهتراین است که توجه خاص به تهذیب نفوس پرداخته و با توسل به خاندان نبی اکرم به ویژه امام حسین(ع)توفیق طهارت درونی و نورانیت دل و روح را دریابد و حتی اولی است که اعمال عزاداری خود با اخلاص و حضور قلب اتیان کند و ازورود ریاءو شرک خفی به درون روح و روان جلوگیری کندازیرا که اعمال عبادی ریایی هر چند که فراوان باشند هیچ ارزش و بهایی ندارد .لذا بجاست که مراقبت شدید از دل کند و آنرا حرم امن الهی قرار دهد.
پیوند وثیق امت و امامت
1-در روز چهارشنبه گذشته استان یزد شاهد خاطره ی به یاد ماندنی بود که قطعا یک نقطه عطفی در استان یزد خواهد بود .
در این روز استان یزد و یزدیها میزبان مقام عظمای ولایت بودندکه جریان دیدار با رهبری در میدان امیر چخماق یزد حقیقتا پر شکوه و با صلابت بود و دیدگان ناظران را خیره و تعجب و اعجاب همگان را بر انگیخت .
2-جایگاه والای امامت و ولایت در دین مبین اسلام و شالوده واس اساس دین بر پایه امامت در جوامع روایی وقرآن کریم حاجت به تبیین تفصیلی ندارد و جهت تبرک و تزین این مقال ناچیز به یکی دو حدیث نورانی امام محمد باقر و امام علی (علیهما السلام)اشاره خواهد شد .
در باره حقوق متبادل بین امام و امت مولی الموحدین می فرمایند:
"حق علی الامام ان یحکم بما انزل الله و ان یودی الامانه فاذا فعل فحق علی الناس ان یسمعوا له و ان یطیعوا و ان یجیبوا اذا دعوا"
ترجمه:امام می فرماید که امام وظیفه دارد بر اساس کتاب خدا حکومت کند و امانت را ادا نماید. چون چنین کند مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند فرمانش را ببرند و هرگاه آنان را فرا خواند اجابت کنند."
طبق این حدیث شریف امت بایستی غلام حلقه بگوش امامشان باشند و مجری تمام فرامین رهبر خویش باشند تا تکاسل وتهاون وارد جامعه ی اسلامی نگردد که مصداق اعلای آن در کشور عزیزمان ایران به کرات شاهد و ناظربودیم و نمونه و مصداق اخیر آن گردهمایی و تجمع مردم یزد در میدان امیر چخماق است که نشانگر بی چون و چرایی مردم از رهبر و مقتداشان است
و اما حدیث دیگری از امام محمد باقر (ع):الامام باقر :بنی الاسلام علی خمس .علی الصلوه و الزکاه و الصوم والحج و الولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالولایه .
ترجمه:امام محمد باقر می فرماید :اسلام بر پنج پایه استوار است نماز, زکات, روزه , حج ولایت . به هیچ کدام به اندازه ی ولایت دعوت نشده است.
در این حدیث ایضا به جایگاه متعالی ولایت و امامت در دین اسلام پرداخته و یکی از پایه ها و ارکان دین اسلام را ولایت معرفی میکند.
3-و مردم یزد باالهام از آموزه های قرآن و احکام و قوانین دین اسلام همگی علقه و علاقه ی خویش را به اسلام و امامت و ولایت به منصه ی ظهور رساندند و مسلما سنگ تمام گذاشتند و سبب نقش برآب شدن تمام دسایس دشمنان شد و با این حماسه عظیم خویش خاری در دیدگان مخالفان و استخوانی در گلوی معاندان کشور گردید.
خورشید سامراء
1:روز چهارشنبه مصادف با نیمه ذی الحجه ماه حجاج دقیقا همان روزی است که امام همامی پا به عرصه ی وجود گذاشت و با اخلاق و خصوصیات روحی مرشد و مراد شیعیان شد .
قبل ازورود به بحث اصلی لازم می نماید مختصری از شرح حال زندگی حضرتش بیان گردد.
2:امام علی النقی نام شریفش علی و کنیه گرامیش ابوالحسن است لیکن چون امام موسی کاظم و امام رضا علیمهماالسلام مکنی به کنیه ابوالحسن هستند امام علی النقی ابوالحسن ثالث گردید . و امام رضا (ع) ابوالحسن الثانی و امام موسی ابوالحسن اول گویند.
مشهور ترین القاب ایشان حضرت نقی و هادی است لیکن القاب غیر مشهور دیگری داشتند نظیر نجیب .مرتضی.فقیه. امین.و موتمن .طیب و متوکل . لقب آخر را آن حضرت مخفی میکردند و اصحاب خویش را می فرمود که از این لقب اعراض نمایند به جهت اینکه لقب خلیفه متوکل علی الله بود.
نام والده ماجدش سمانه مغربیه است و کنیه آن مخدره ام الفضل است و این مخدره در زهد و تقوی وانصاف نظیری نداشت و به معنای دقیق کلمه عارفه بود ومحل تولد آن حضرت در حوالی مدینه به نام (صریا) در سال 212است.
3:سر آغاز امامت علی النقی در سن هشت (8سالگی) است و کود ک هشت ساله امام و زعیم امت اسلامی شد و با وجود صغر سن امام هادی شک و اعتراض عده ی را برانگیخت. امامت گوهر یکدانه ی است در وجود ائمه هدی و مقام و منصب معنوی است که هیچ ربطی به صغارت و کبارت سن ندارد. و امامت و ولایت از سمت آسمان و خداوند تبارک و تعالی به امامان بخشیده میشود و سینه ی مبارک ائمه صندوقچه اسرارالهی وعلوم لدنی است که ازپیامبر اکرم (ص)و ائمه سلف به ارث برده اند. وشاهد مثال آن جریان مناظره ی امام محمد تقی و یحیی بن اکثم بود که فرجام مناظره به نفع امام تمام شد و سبب ایمان و ایقان مردم به امامت ایشان و افتضاح یحیی بن اکثم و خلیفه عباسی گردید.
4: طبق حدیثی هیچ گاه زمین از وجود ائمه و حجت خدا خالی نیست و حتی اگر زمین خالی از امام باشد هر اینه زمین ساکنان خود را می بلعد و رزق و روزی ابناء بشر و رشد گیاهان و نباتات و بارش برف و باران از آسمان و برپایی و استواری زمین و استواری کوهها همگی از وجود پر برکت حجت خدا و امام نشات می گیرد. ودر زمان حاضر که امام زمان (عج)در پشت پرده غیبت به سر می برند لیکن زمین و اهلش از افاضات وجود امام غایب مستفیض و محظوظ می گردند و دقیقا همانند خورشیدی در پس ابر است که به دنیا نور افشانی میکند.
5:امامت لازمه تداوم نبوت است وبا رفض امامت به نبوت پیامبر اکرم (ص) خدشه وارد می شود ودقیقا همانند حلقات یک زنجیر هستند که اگر یک حلقه یی مفقود گردد تسلسل و پیوستگی آن پاره پاره میگردد لذا فرق و گروه های که به نبوت نبی اکرم (ص) ایمان و ایقان دارند بایستی باالضروره به مقام امامت ائمه نیز ایمان بیاورند که ائمه مطهر ادامه دهندگان راه نبوت و سلسله داران قافله انبیاء هستند.
6:گوهرنبوت ولایت است و گوهر امامت ولایت و هر دو از حیث گوهر درونی و پیام غایی متشابه بل عین یکدیگرند و مقام امامت بسی ارجح و افضل از مقام نبوت است و چه بسا انبیائی می زیسته اند که امام نبوده اند و حضرت ابراهیم با وجود پیامبر الهی بعد از گذراندن پیچ و خم های مصایب و بلایا به مقام امامت نوید داده شد و از خداوند تقاضای میراث بری ذریه ی اطهرش از این پیمان مقدس نمودند لیکن با جواب منفی خداوند مواجه گردید .
7: و اما چند مطلبی راجع به امام هادی (ع) همانطوری که در حیات حیا گونه اش مظلوم و محصور بودند و از جفا و بیداد خلیفه ی وقت عباسی بی نصیب نبوده اند در ممات هم مورد هجمه ی نظامی آمریکا ییهای جهان خوار قرار گرفتند و سند معتبری است برای مظلومیت امام و درنده خویی و ددمنشی دشمنان و مخالفان .
ودر آخرالامر از خدای رحمان استدعا داریم که ما را از ره پویان و راهیان کوی آن حضرت قرار داده و در این دنیا زیارت مضجع منورش و در آخرت شفاعت عمیمش نصیب و روزی ما قرار بدهد.
غفرالله لناو لکم
و الحمد الله اولا و اخرا و السلام علی من اتبع الهدی
1. حوزه های علمیه پایگاهی برای تحصیل علوم دینیه و تدریس و تحقیق بود که در طول قرون متمادی گذشته از دل مکان مقدس چه بزرکان و روحانیونی زاده شدند که هرکدام منشا برکات و نعماتی شدند و حوزه های علمیه از جمله مراکزی بود که تحصیل را با تهذیب ممزوج و مطمح نظر دارند.
دقیقا در راستای عمل به آموزه قرآنی است که تزکیه هماره باید مقدم بر تعلیم باشد و به زعم اینجانب تقدم تزکیه بر تعلیم بر تعلیم اگر در حوزه محقق نشودشاید در مدرسه و مرکز دیگری نتوان سراغ گرفت و به نوعی حوزه در این مقوله اسوه دگران است.
2. علیهذا حوزه دینیه به مثابه باغ و بوستانی است که محل رویش گیاه و بوته های معنویت و عبودیت و اتحاد وانسجام است
از طرف دیگر عملکرد و رویکرد حوزها مورد توجه همگان بوده و حتی ازین بالاتر دستگاه حکومتی یا گاها با حوزه پیوند داشته و عین یکدیگر بودند و یا گاها از یکدیگر منفک بوند لیکن تا حدودی همسویی و همراییوجود داشته و یا گاها از در خصومت و عداوت وارد شدند.
همه اینها حکایت گر اینست که پایگاه حوزه دینیه در طول تاریخ کانون توجه و تنبه بوده و هماره پیشتاز ظلم ستیزی و مجاهده با فساد و بیداد گری بوده که نهایتا منجر به شهادت راد مردان و آزاد یخواهان شد که نمونه های آن کم نبوده .
و اما توصیف دانشگاه :
3. مقوله دانشگاه (university)کاملا غربی و وارداتی است و حتی قوانین و مقررات حاکم و مصطلحات جاری در آن از غرب به ایران سرازیر شد و همچنین مدارج و مدارک دانشگاهیدقیقا گرته برداری از مغرب زمین است.
این خود بهترین دلیل و گواه است که چقدر دروازه ایران واسلام به روی فرهنگ و تمدن بیگانه باز است و در مواجهه و برخورد با تمدن و فرهنگ بیکانه مواجهه ی منطقی و عاقلانه است و استراژی تمدن اسلام و ایران نه طرد کامل و نه اخذ و قبول کامل است و به عبارت دیگر سیات همه یا هیچ را در پیشه خود نکرده است.
لیکن ناگفته پیدا است که دانشگاه اگر خود سرانه عمل کند و نهاد دیگری هدایت و جهت گیری نشود به سرنوشت خطر ناک و آینده شوم و نامیمونی مبتلا خواهند شدو پیشرفت و ترقی کشور در تمام جوانب نه مرهون علوم حوزه های دینی است و نه مدیون علوم دانشگاهی و آکادمیکی. این دو نهاد اگر در کنار یکدیگر باشند و در هم تنیده شوند و با هم تعامل و تفاعل داشته باشند بسان دو بالی خواهد شد برای پرنده تا در آسمان سیر کند.
4. در اینجابودکه بزرگ مرد تاریخ و معمار نستوه انقلاب حضرت امام خمینی (ره)در اندیشه ایجاد وحدت بین دو حوزه و نهاد علمی بر آمد و روز 27آذر ماه که مقارن بود با شهادت دکتر مفتح را روز مبارک وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری کردندو این تسمیه و نامگذاری خالی از بار ارزشی و معنایی نیست وبا خود کوله باری ازآزادی وآزادگی و توسعه همه جانبه و فتح قله های عزت و سر بلندی و ترقی ومدر نیته به همراه دارد .
اینجاست که مسوولیت و رسالت دولتمردان و آزاد مردان و دلسوزان انقلاب و ایران را دو چندان و سخت نموده و جدا در این راه از اختلافات و تفرقه و تشتت ها پرهیز کنند و همدلانه و همگنانه فقط آینده برکت خیز و افق نوید بخش ایران اسلامی را نصب العین قرار دهند و هر حرکت و عمل و ایده ی در تضاد آشکار با لین افق نوید بخش ایران است نابود و معدوم کنند .
آرزوی ما عزت و پیشرفت شکوهمندانه ایران اسلامی است.
( والسلام علی من اتبع الهدی و علیه التکلان)
بسم اله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند
( ماهی به اب دریا گفت:تو نمی تونید اشکامو ببینی چون من در اب هستم . اب در جواب گفت من نمی تونم اشکا تو ببینم اما
می تونم احساس کنم چون تو در قلب منی ؟)
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم و خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شداز جام وجودم شدم ان عاشق دیوانه که بودم
عشق ان نیست که یک دل به صد یار دهیم عشق ان است که صد دل به یک یار دهیم
من و تو دختر یک سر زمینیم کمک کن داغ یکدیگر نبینیم
به فردا دل بدیم شاید که فردا از ایران دسته دسته گل بچینیم
من از شمع سه چیز آموختم : 1ایستاده بمیرم 2 بی صدا بمیرم 3 به پای دوست بمیرم
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب
کز هر زبان می شنوم نا مکرر است
بسم الله الرحمن الرحیم
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد کز سمک تا به سماکش کشش لیلی بود
روز پنج شنبه فردا روز بزرگ داشت علامه طباطبایی است به همین بهانه به فال نیک گرفته شمه ای از وجود عظیم الشان ایشان باز گو میکنیم .
علامه بزرگ مرحوم طباطبایی الحق یکی از مفاخر و مشاهیر جهان شیعه است و به نوعی عالم تشیع بدان مفخارت و مباهات می کند وبه وجود
مبارک ایشان به خود می نازد.
و البته جایی تفاخر است چون معظم له در اعتلایی و والایی فرهنگ شیعه و اسلام اهتمام می ورزیدو تقریبا عمر مبارک خویش را در این راه
صرف نموده بود.
ایشان وقتی به حوزه علمیه قم که تشریف آورده اند خلایی احساس نمودند و ان فقدان درس تفسیر قران کریم بود و لذا وقت را مغتنم شمرده
دست به کار شده کلاس و حلقه تفسیر قران بر پا کردندو بدین ترتیب کتاب آسمانی را از مهجوریت و محدودیت بیرون آوردند و مجددا آنرا سر بلند
و سر افراز کردند.
لهذا یکی از مولفات مرحوم طباطبایی کتاب تفسیر المیزان است و این تالیف و اثر در راستای آن هدف (توجه و تفطن دوباره به قرآن ) نگاشته شد.
المیزان نیز در نوع خود اگر بی نظیر نیست اما لااقل کم نظیر است و کمتر تفسیری می تواند به پایی این تفسیر المیزان برسد و شاید یکی از یلان
و پهلوانان بلا منازع میدان فرهنگ و تفسیر است.
ویژگی مهم این تفسیر بکار گیری متد تفسیر قرآن به قرآن و متد عقلی و استدلالی است و البته در کنار تفسیر و تاویل آیات قران کریم به مباحثی
مثل حکومت و آزادی و عدالت اجتمایی نظم اجتمایی مشکلات امت اسلامی علل عقب افتادگی ملل مسلمانان. حقوق زن و پاسخ به شبهات
مارکسیم و دها موضوعات روز پرداخته اند و در میدان سر بلند بیرون آمدندو از فرهنگ اسلام و تشیع در برابر مکاتب روز و تمام شبهات آن روز
دفاع جانانه ای نمودندودر این راه سعی شان مشکور و ماجور است .
ودر پایان بنده برای علو و غلو درجات معظم له از خداوند مهربان خاضعانه مسالت مینمایم و امید واریم در جوار پیامبر و امامان هدی میهمان و
از نعم الهی و پاداش اخروی متنعم گردند.
به نام نامی عشاق
ما عکس رخ یار در پیاله دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
در اینجا حافظ پیاله را محل و مکان رؤیت و شهود یار و محبوب خویش می داند. لهذا لسان الغیب در اینجا از طریق می و میگساری به
خدا و نگار خویشتن راه می برد.
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
در اینجا حافظ تذکار میدهد که تصور نکنیم عاشق شدن بدون دغدغه و دل مشغولی است بل با پدید آمدن عشق در درون ادم عاشق
همان و مبتلا شدن به انواع بلا و مصیبت و اصناف دشواری و مرارت همان.
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کآتکه شد کشته او نبک سرانجام افتاد
یکی بیش نیست قصه عشق و وین عجب کز هر زبان می شنوم نا مکرر است
گل در بر و می در کف و معشوق بکام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
حافظ انسان عاشق را عمر جاویدان و همیشگی می بخشد که برای او هرگز مرگ و فوت در نظر نمی گیرد .
هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات نپرسید که هشیار کجاست
ای نسیم سحر ارامکه یار کجاست منزل ان مه عاشق کش عیار کجاست
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
البته این تنها شمه ای بود از ابیات و اشعار حافظ شیرین سخن که بواقع با شنیدن این ابیات شور انگیز و دلربا همه را دچار شوریدگی و
آشفتگی میکند.. دیوان حافظ همیشه در جوار قران کریم زینت بخش و عطر آگین منازل و اطاق پارسی زبان است.
این دیوان حافظ جزء مفاخر و مشاهیر ایرن زمین است و ماایرانیان مفتخریم به چنین شعراء و غزل سرایان که فی الواقع مایه خرسندگی
اقبالناکی ماهاست.
اهذا از وظایف مسلمنان و پارسیان این است که پای درس حافظ بنشینیم و از خرمن معرفت و دانش او خوشه چینی کنیم..
اما علی را همه می شناسند چه دوست وچه دشمن امّا دوست در پی تقویت دوستی خود با علی است
ودشمن از هیچ چیز دریغ نمی ورزد برای ضربه به اما علی.و آتش خصومت و نزاع را شعله ورتر خواهدکرد.
پیراوان و رهروان او را شیعه گویند. شیعه نحله ای است که علی را امام و پیشوا می داند و به خلافت و ولایت
او گردن مینهد.
فرامین و احادیث علی را نصب العین می کنند و پای خود را دقیقآ جای پای علی می نهند.
علی همان فردی بود که در کشاکش جنگ بدر منادی در آسمان بانگ زد گه:لا فتی الا علی ولا سیف الا ذو
الفقار: هیچ راد مردی همانند علی و هیچ شمشیری مثل ذو الفقار نبود.
علی قطب عارفان و متصوفان وحجت متنسکان و متشرعان مراد پهلوانان و جوانمردان و امام دادورزان و عدل
پیشگان است.
علی آزاده ی تاریخ است که حتی آزادی خواهان و آزادی طلبان دنیا نیز به او تأسی می کنند. حضرت امام
المتقین در واقع جامع الاضداد بود به عبارت دیگر تمام فضایل و خلقیات که علی الظاهر متناقض هستند
در وجود مبارک ایشان متبلور است. واین خصلت جز در مبان اولیاء ومعصومین عظیم الشان پیدا نمی شود.
کلام مولی الموحدین دارای بالاترین درجه بلاغت و فصاحت بود به طوری که کلام ایشان ما فوق کلام آدمیان
و ما دون کلام الهی است.
همان فصاحت وبلاغتی که اعجاب و تحسین اعراب را بر انگیخت وهمگی مذعن بودند که این احادیث و
گفتار منشأ ماورایی وسر چشمه ی لدنی دارند .
و النهایه مردی بود که برای شدت عدالت در محراب نماز شراب نوشین لقاء پروردگار را لا جرعه سر کشید
و برای همیشه دل وقلوب اتباع و اشیاع خود راماتم زده نمود.
امام علی را هیچ کس قدر و ارج ننهاد وآن طوری که بایسته و شایسته او بود حرمت گذاری نکر ده اند.
امام علی در میان اعراب جاهل و نادان بادیه نشین رفت وآمد و حشر و نشر داشتندبدون اینکه اعرب درک
کنند چه گوهری گرانبها و ذیقیمتی در میانشان است.و مع التاسف این جوهر عالی مقدار را به قرصی نان
فروختند. هر که او ارزان خرد ارزان دهد گوهری طفلی به قرص نان دهد
اطفال و کودک صفتان هم عصر پیامبر و امام علی گوهر وجودی او را به بهای اندک و ثمن بخس بل به طور
رایگان معامله نمودند و چه خسران عظیمی که هم در دنیا و هم در آخرت دامن گیرشان شد........
سرمه کش خاک پای علی :جمال