1. حوزه های علمیه پایگاهی برای تحصیل علوم دینیه و تدریس و تحقیق بود که در طول قرون متمادی گذشته از دل مکان مقدس چه بزرکان و روحانیونی زاده شدند که هرکدام منشا برکات و نعماتی شدند و حوزه های علمیه از جمله مراکزی بود که تحصیل را با تهذیب ممزوج و مطمح نظر دارند.
دقیقا در راستای عمل به آموزه قرآنی است که تزکیه هماره باید مقدم بر تعلیم باشد و به زعم اینجانب تقدم تزکیه بر تعلیم بر تعلیم اگر در حوزه محقق نشودشاید در مدرسه و مرکز دیگری نتوان سراغ گرفت و به نوعی حوزه در این مقوله اسوه دگران است.
2. علیهذا حوزه دینیه به مثابه باغ و بوستانی است که محل رویش گیاه و بوته های معنویت و عبودیت و اتحاد وانسجام است
از طرف دیگر عملکرد و رویکرد حوزها مورد توجه همگان بوده و حتی ازین بالاتر دستگاه حکومتی یا گاها با حوزه پیوند داشته و عین یکدیگر بودند و یا گاها از یکدیگر منفک بوند لیکن تا حدودی همسویی و همراییوجود داشته و یا گاها از در خصومت و عداوت وارد شدند.
همه اینها حکایت گر اینست که پایگاه حوزه دینیه در طول تاریخ کانون توجه و تنبه بوده و هماره پیشتاز ظلم ستیزی و مجاهده با فساد و بیداد گری بوده که نهایتا منجر به شهادت راد مردان و آزاد یخواهان شد که نمونه های آن کم نبوده .
و اما توصیف دانشگاه :
3. مقوله دانشگاه (university)کاملا غربی و وارداتی است و حتی قوانین و مقررات حاکم و مصطلحات جاری در آن از غرب به ایران سرازیر شد و همچنین مدارج و مدارک دانشگاهیدقیقا گرته برداری از مغرب زمین است.
این خود بهترین دلیل و گواه است که چقدر دروازه ایران واسلام به روی فرهنگ و تمدن بیگانه باز است و در مواجهه و برخورد با تمدن و فرهنگ بیکانه مواجهه ی منطقی و عاقلانه است و استراژی تمدن اسلام و ایران نه طرد کامل و نه اخذ و قبول کامل است و به عبارت دیگر سیات همه یا هیچ را در پیشه خود نکرده است.
لیکن ناگفته پیدا است که دانشگاه اگر خود سرانه عمل کند و نهاد دیگری هدایت و جهت گیری نشود به سرنوشت خطر ناک و آینده شوم و نامیمونی مبتلا خواهند شدو پیشرفت و ترقی کشور در تمام جوانب نه مرهون علوم حوزه های دینی است و نه مدیون علوم دانشگاهی و آکادمیکی. این دو نهاد اگر در کنار یکدیگر باشند و در هم تنیده شوند و با هم تعامل و تفاعل داشته باشند بسان دو بالی خواهد شد برای پرنده تا در آسمان سیر کند.
4. در اینجابودکه بزرگ مرد تاریخ و معمار نستوه انقلاب حضرت امام خمینی (ره)در اندیشه ایجاد وحدت بین دو حوزه و نهاد علمی بر آمد و روز 27آذر ماه که مقارن بود با شهادت دکتر مفتح را روز مبارک وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری کردندو این تسمیه و نامگذاری خالی از بار ارزشی و معنایی نیست وبا خود کوله باری ازآزادی وآزادگی و توسعه همه جانبه و فتح قله های عزت و سر بلندی و ترقی ومدر نیته به همراه دارد .
اینجاست که مسوولیت و رسالت دولتمردان و آزاد مردان و دلسوزان انقلاب و ایران را دو چندان و سخت نموده و جدا در این راه از اختلافات و تفرقه و تشتت ها پرهیز کنند و همدلانه و همگنانه فقط آینده برکت خیز و افق نوید بخش ایران اسلامی را نصب العین قرار دهند و هر حرکت و عمل و ایده ی در تضاد آشکار با لین افق نوید بخش ایران است نابود و معدوم کنند .
آرزوی ما عزت و پیشرفت شکوهمندانه ایران اسلامی است.
( والسلام علی من اتبع الهدی و علیه التکلان)
بسم اله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند
( ماهی به اب دریا گفت:تو نمی تونید اشکامو ببینی چون من در اب هستم . اب در جواب گفت من نمی تونم اشکا تو ببینم اما
می تونم احساس کنم چون تو در قلب منی ؟)
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم و خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شداز جام وجودم شدم ان عاشق دیوانه که بودم
عشق ان نیست که یک دل به صد یار دهیم عشق ان است که صد دل به یک یار دهیم
من و تو دختر یک سر زمینیم کمک کن داغ یکدیگر نبینیم
به فردا دل بدیم شاید که فردا از ایران دسته دسته گل بچینیم
من از شمع سه چیز آموختم : 1ایستاده بمیرم 2 بی صدا بمیرم 3 به پای دوست بمیرم
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب
کز هر زبان می شنوم نا مکرر است
بسم الله الرحمن الرحیم
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد کز سمک تا به سماکش کشش لیلی بود
روز پنج شنبه فردا روز بزرگ داشت علامه طباطبایی است به همین بهانه به فال نیک گرفته شمه ای از وجود عظیم الشان ایشان باز گو میکنیم .
علامه بزرگ مرحوم طباطبایی الحق یکی از مفاخر و مشاهیر جهان شیعه است و به نوعی عالم تشیع بدان مفخارت و مباهات می کند وبه وجود
مبارک ایشان به خود می نازد.
و البته جایی تفاخر است چون معظم له در اعتلایی و والایی فرهنگ شیعه و اسلام اهتمام می ورزیدو تقریبا عمر مبارک خویش را در این راه
صرف نموده بود.
ایشان وقتی به حوزه علمیه قم که تشریف آورده اند خلایی احساس نمودند و ان فقدان درس تفسیر قران کریم بود و لذا وقت را مغتنم شمرده
دست به کار شده کلاس و حلقه تفسیر قران بر پا کردندو بدین ترتیب کتاب آسمانی را از مهجوریت و محدودیت بیرون آوردند و مجددا آنرا سر بلند
و سر افراز کردند.
لهذا یکی از مولفات مرحوم طباطبایی کتاب تفسیر المیزان است و این تالیف و اثر در راستای آن هدف (توجه و تفطن دوباره به قرآن ) نگاشته شد.
المیزان نیز در نوع خود اگر بی نظیر نیست اما لااقل کم نظیر است و کمتر تفسیری می تواند به پایی این تفسیر المیزان برسد و شاید یکی از یلان
و پهلوانان بلا منازع میدان فرهنگ و تفسیر است.
ویژگی مهم این تفسیر بکار گیری متد تفسیر قرآن به قرآن و متد عقلی و استدلالی است و البته در کنار تفسیر و تاویل آیات قران کریم به مباحثی
مثل حکومت و آزادی و عدالت اجتمایی نظم اجتمایی مشکلات امت اسلامی علل عقب افتادگی ملل مسلمانان. حقوق زن و پاسخ به شبهات
مارکسیم و دها موضوعات روز پرداخته اند و در میدان سر بلند بیرون آمدندو از فرهنگ اسلام و تشیع در برابر مکاتب روز و تمام شبهات آن روز
دفاع جانانه ای نمودندودر این راه سعی شان مشکور و ماجور است .
ودر پایان بنده برای علو و غلو درجات معظم له از خداوند مهربان خاضعانه مسالت مینمایم و امید واریم در جوار پیامبر و امامان هدی میهمان و
از نعم الهی و پاداش اخروی متنعم گردند.
به نام نامی عشاق
ما عکس رخ یار در پیاله دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
در اینجا حافظ پیاله را محل و مکان رؤیت و شهود یار و محبوب خویش می داند. لهذا لسان الغیب در اینجا از طریق می و میگساری به
خدا و نگار خویشتن راه می برد.
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
در اینجا حافظ تذکار میدهد که تصور نکنیم عاشق شدن بدون دغدغه و دل مشغولی است بل با پدید آمدن عشق در درون ادم عاشق
همان و مبتلا شدن به انواع بلا و مصیبت و اصناف دشواری و مرارت همان.
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کآتکه شد کشته او نبک سرانجام افتاد
یکی بیش نیست قصه عشق و وین عجب کز هر زبان می شنوم نا مکرر است
گل در بر و می در کف و معشوق بکام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
حافظ انسان عاشق را عمر جاویدان و همیشگی می بخشد که برای او هرگز مرگ و فوت در نظر نمی گیرد .
هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات نپرسید که هشیار کجاست
ای نسیم سحر ارامکه یار کجاست منزل ان مه عاشق کش عیار کجاست
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
البته این تنها شمه ای بود از ابیات و اشعار حافظ شیرین سخن که بواقع با شنیدن این ابیات شور انگیز و دلربا همه را دچار شوریدگی و
آشفتگی میکند.. دیوان حافظ همیشه در جوار قران کریم زینت بخش و عطر آگین منازل و اطاق پارسی زبان است.
این دیوان حافظ جزء مفاخر و مشاهیر ایرن زمین است و ماایرانیان مفتخریم به چنین شعراء و غزل سرایان که فی الواقع مایه خرسندگی
اقبالناکی ماهاست.
اهذا از وظایف مسلمنان و پارسیان این است که پای درس حافظ بنشینیم و از خرمن معرفت و دانش او خوشه چینی کنیم..
اما علی را همه می شناسند چه دوست وچه دشمن امّا دوست در پی تقویت دوستی خود با علی است
ودشمن از هیچ چیز دریغ نمی ورزد برای ضربه به اما علی.و آتش خصومت و نزاع را شعله ورتر خواهدکرد.
پیراوان و رهروان او را شیعه گویند. شیعه نحله ای است که علی را امام و پیشوا می داند و به خلافت و ولایت
او گردن مینهد.
فرامین و احادیث علی را نصب العین می کنند و پای خود را دقیقآ جای پای علی می نهند.
علی همان فردی بود که در کشاکش جنگ بدر منادی در آسمان بانگ زد گه:لا فتی الا علی ولا سیف الا ذو
الفقار: هیچ راد مردی همانند علی و هیچ شمشیری مثل ذو الفقار نبود.
علی قطب عارفان و متصوفان وحجت متنسکان و متشرعان مراد پهلوانان و جوانمردان و امام دادورزان و عدل
پیشگان است.
علی آزاده ی تاریخ است که حتی آزادی خواهان و آزادی طلبان دنیا نیز به او تأسی می کنند. حضرت امام
المتقین در واقع جامع الاضداد بود به عبارت دیگر تمام فضایل و خلقیات که علی الظاهر متناقض هستند
در وجود مبارک ایشان متبلور است. واین خصلت جز در مبان اولیاء ومعصومین عظیم الشان پیدا نمی شود.
کلام مولی الموحدین دارای بالاترین درجه بلاغت و فصاحت بود به طوری که کلام ایشان ما فوق کلام آدمیان
و ما دون کلام الهی است.
همان فصاحت وبلاغتی که اعجاب و تحسین اعراب را بر انگیخت وهمگی مذعن بودند که این احادیث و
گفتار منشأ ماورایی وسر چشمه ی لدنی دارند .
و النهایه مردی بود که برای شدت عدالت در محراب نماز شراب نوشین لقاء پروردگار را لا جرعه سر کشید
و برای همیشه دل وقلوب اتباع و اشیاع خود راماتم زده نمود.
امام علی را هیچ کس قدر و ارج ننهاد وآن طوری که بایسته و شایسته او بود حرمت گذاری نکر ده اند.
امام علی در میان اعراب جاهل و نادان بادیه نشین رفت وآمد و حشر و نشر داشتندبدون اینکه اعرب درک
کنند چه گوهری گرانبها و ذیقیمتی در میانشان است.و مع التاسف این جوهر عالی مقدار را به قرصی نان
فروختند. هر که او ارزان خرد ارزان دهد گوهری طفلی به قرص نان دهد
اطفال و کودک صفتان هم عصر پیامبر و امام علی گوهر وجودی او را به بهای اندک و ثمن بخس بل به طور
رایگان معامله نمودند و چه خسران عظیمی که هم در دنیا و هم در آخرت دامن گیرشان شد........
سرمه کش خاک پای علی :جمال
هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
ازصدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که دراین گنبد دوار بماند
به قول حافظ بلند اوازه دل مملواز عشق هرگز میرایی ندارد.والی یوم القیامه گوهری ماندگار خواهد بود.
این سخن نامیرایی عشق است که در همه هستی طنین انداز خواهد شد وپژواک او پرده دلها را نوازش
و پرده گوش آدمیان را مترنم و زخمه روح خفته ی کاننات رابه ضرباهنگی نوازشگرانه خوش می نوازد.
حافظ را به جرات تمام می توان سراینده مکتب عشاق سلسه جنبان حرکت کاروان غزلیات شکر شکند نامید.
حافظ شهره عام و خاص است. و یک شخصیت فراایرانی و فرا منطقه ایی است که به تمام ایران و جهان
دارد. روح حافظ محبوس به قفس زمان و مکان نیست.
مرغ و پرنده ی خوش الحان لسان الغیب شیرازی همه جایی وهمه گاهی است.
دیوان حافظ یار دیر آشنا و همنشین قدیمی کتاب بزرگ مسلمانان است که هرگز از یکدیگر جدایی پذیر
نخواهد بود.
چون روح قران کریم در کالبد دیوان حافظ حلول و رسوخ است.
عشق ات رسد به فریاد ار خود بسان حافظ قران زبر بخوانی در چارده روایت.
دوستدار حافظ ( زارعی )